تاریخ انتشار :دوشنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۲ ساعت ۱۷:۰۰
جالب است ۰
جنگ چهره لطیف و جذابی ندارد و نام آن تصویری از خرابی و آوارگی و مرگ را در ذهن‌ها می‌نشاند. اما در سینما کارگردان‌های مختلفی بوده‌اند که در دهه‌های مختلف سعی کرده‌اند در دل این سیاهی، نشانی از عشق پیدا کنند. عاشقانه‌هایی در دل جنگ و بحران که نشان می‌دهند عشق حذف شدنی نیست؛ حتی در بدترین و تیره‌ترین شرایط ممکن. به بهانه اکران فیلم «آخرین تولد» به کارگردانی نوید محمودی، مروری داریم بر مهم‌ترین عاشقانه‌های جنگی.
مروری بر مهم‌ترین فیلم‌های جنگی با موضوع عشق
به گزارش مردم فردا،عشق معنایی بسیار عمیق دارد و طبیعتا نمی‌توان آن را در چارچوب ویژه‌ای تعریف کرد. با این حال در این پرونده تمرکزمان را روی عشق و عاطفه میان یک مرد و زن قرار داده‌ایم، اگرنه طبیعتا می‌توان از نمونه‌های بسیار زیادی از عشق به مادر، به وطن، به فرزند و … در سینمای ایران صحبت به میان آورد.

شیدا | کمال تبریزی | 1377
خیلی‌ها معتقدند  «شیدا» بهترین عاشقانه جنگی است که در سینمای ایران ساخته شده؛ عاشقانه متفاوتی که چندان با سایر آثار کمال تبریزی قرابتی ندارد. داستان درباره پرستاری به اسم شیداست که با جوان مجروحی به نام فرهاد روبه‌رو می‌شود که دست و چشم و سینه او جراحت پیدا کرده و آرامش ندارد. شیدا به سفارش مجروحی به نام رضا امانی برای تسکین درد شدید فرهاد، برایش قرآن می‌خواند. قرائت شیدا ساده و بدون رعایت اصول ترتیل است با این‌حال درد فرهاد را تسکین می‌دهد. فرهاد به مرور به شیدا دل می‌بازد و برای باز شدن پانسمان چشم‌هایش و دیدن او لحظه‌شماری می‌کند. «شیدا» از این جهت جذاب است که از زاویه‌ای دیگر به مسئله جنگ نگاه می‌کند. یکی از دلایل موفقیت فیلم، بازی موفق لیلا حاتمی و پارسا پیروزفر است. لحظات قرآن خواندن شیدا و انتظار فرهاد، از به‌یادماندنی‌ترین صحنه‌های عاشقانه سینماست. حاتمی برای این فیلم از جشنواره هفدهم فجر نامزد سیمرغ شد.


روبان قرمز | ابراهیم حاتمی‌کیا | 1377
ابراهیم حاتمی‌کیا در فیلم «روبان قرمز» از یک طرف روی یک عشق مثلثی وسط میدان مین دست گذاشته و از سوی دیگر سعی کرده است با گره زدن نمادین عشق زمینی به جنگ، نگاهی متفاوت نسبت به آثار قبلی‌اش پیش بگیرد. «روبان قرمز» درباره دختری تنها و جنگ‌زده به نام محبوبه است که خانواده‌اش را در جنگ از دست می‌دهد و به خانه پدری‌اش برمی‌گردد تا آنجا زندگی کند. خانه پدری ویرانه‌ای است وسط میدان مین. جز مردی به اسم داوود که مسئولیت خنثی کردن مین است و مردی افغان به اسم جمعه که محبوبه از او می‌خواهد تانکی را که وسط خانه‌اش پیدا شده از او بخرد، کس دیگری آنجا نیست. جمعه و داوود همزمان به محبوبه علاقه‌مند می‌شوند و این عشق تا پایان فیلم ادامه پیدا می‌کند. حاتمی‌کیا در جشنواره هفدهم فیلم فجر، برای این فیلم سیمرغ بهترین کارگردانی بخش بین‌الملل را به دست آورد. آزیتا حاجیان هم برای بازی در نقش محبوبه، سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن را از بخش بین‌الملل گرفت.

هیوا | رسول ملاقلی‌پور | 1377
«هیوا» از معدود فیلم‌هایی است که توانسته بخشی از عاشقانه‌های میان یک رزمنده و همسرش را به تصویر بکشد. اگرچه لحظات ناب فیلم در خیال هیوا می‌گذرند اما ارجاع واقعی آن، مخاطب را با خودش همراه می‌کند. ماجرا از این قرار است که هیوا اکبری پس از گذشت 15سال از مفقود شدن همسرش حمید در بحبوحه جنگ، تصمیم می‌گیرد از مناطق جنگی و خانه‌ای که در آن با همسرش زندگی می‌کرده، بازدید کند. امیر کرمی، که اکنون سفیر ایران در سنگال است و زمانی جزو همراهان حمید در جنگ بوده، قصد ازدواج با هیوا را دارد ولی هیوا با وجود اینکه شواهد نشان می‌دهد همسرش شهید شده، در انتظار اوست. یکی از دلایل موفقیت فیلم به بازی موفق گلچهره سجادیه برمی‌گردد. او به‌خوبی توانسته عواطف زنانه‌اش را مقابل دوربین به نمایش بگذارد. این فیلم برنده شش سیمرغ شد که مهم‌ترین آنها سیمرغ بهترین فیلم و بهترین کارگردانی بود. جمشید هاشم‌پور برای بازی در این فیلم دیپلم افتخار گرفت و گلچهره سجادیه هم نامزد سیمرغ شد.

اشک سرما | عزیز‌الله حمیدنژاد | 1382
یکی از عاشقانه‌ترین فیلم‌هایی است که تا به حال درباره جنگ ساخته شده. «اشک سرما» در پی تبیین این مسئله است که وقتی پای عشق به میان می‌آید دیگر بحث دشمنی میان قومیت‌ها مطرح نیست. داستان در دوران درگیری کردستان پیش می‌رود. سرباز کیانی به عنوان فردی که تخصص زیادی در خنثی کردن مین دارد به آن منطقه می‌آید. در جبهه روبه‌رو، دختری بهنام روناک را به عنوان یک چوپان نزد سربازهای ایرانی می‌فرستند تا حواس آنها را پرت کند. ماجرا اما درباره کیانی شکل دیگری پیدا می‌کند و میان روناک و کیانی رابطه عاطفی شکل می‌گیرد. سکانس نفس‌گیر گیر کردن روناک و کیانی در دل برف به هراس مهمی در فیلم تبدیل می‌شود و نقطه اتکایی می‌شود برای شکل‌گیری احساسات عاشقانه.

روز سوم | محمدحسین لطیفی | 1385
روز سوم» درباره آخرین روزهای مقاومت در بخش غربی خرمشهر در سال ۱۳۵۹ است. درحالیکه مردم درحال مقاومت هستند دختری به نام سمیره پاهایش شکسته و نمی‌تواند فرار کند. برادرش رضا تصمیم می‌گیرد موقتا سمیره را در گودالی داخل حیاط مخفی کند تا شب بیاید و نجاتش دهد. در این بین خواستگار قبلی سمیره که به جمع نیروی نظامی عراق پیوسته به عنوان یک فرمانده عراقی به این منطقه می‌آید و خانه رضا و سمیره را اشغال می‌کند. برادرش برمیگردد تا او را نجات دهد اما موفقیتی به دست نمی‌آورد و شهید می‌شود نهایتا فقط سمیره از ماجرا جان سالم به در می‌برد. محمدحسین لطیفی در دل موقعیتی حساس و بحرانی، عاشقانه‌ای جذاب خلق می‌کند که بخشی از بار موفقیت آن روی دوشت بازیگران است. باران کوثری، حامد بهداد و پوریا پورسرخ کاملا موفق شده‌اند احساسات مخاطبان را برانگیزند و آنها را تا پایان همراه کنند. لطیفی سیمرغ بهترین بازیگری را از جشنواره بیست‌وپنجم گرفت و باران کوثری هم برنده سیمرغ شد.

50 قدم آخر| کیومرث پوراحمد | 1392
«50 قدم آخر» حکایت مهندسی جوان به نام هرمز است؛ یک مهندس که زندگی‌اش با علم گره خورده و با جنگ بیگانه است اما در ازای معافیت از سربازی، حضور در جبهه و کمک به انهدام رادار دشمن را می‌پذیرد. بعد از شهادت دو همراهش، در قدم‌های آخر اجرای عملیات، ارتباطش با نیروهای خودی قطع شده و سرگردان می‌شود و سر از خانه پدر و دختری به نام هوژین در می‌آورد. دختر تلاش می‌کند او را فراری دهد تا به دام عراقی‌ها نیفتد و رفته‌رفته احساساتی میانشان شکل می‌گیرد. این سرگردانی و مواجهه با احساسات به تدریج منجر به تحولی در شخصیت هرمز می‌شود. «50 قدم آخر» جزو آخرین فیلم‌های زنده‌یاد کیومرث پوراحمد است که با موفقیت چندانی روبه‌رو نشد. برخی مخاطبان و منتقدان معتقد بودند احساسات فیلم اغراق‌شده است و فیلمنامه از انسجام خوبی برخوردار نیست. با این حال می‌توان این فیلم را هم جزو عاشقانه‌هایی در دل جنگ به حساب آورد.

بمب؛ یک عاشقانه| پیمان معادی |1396
پیمان معادی در فیلم «بمب، یک عاشقانه» شرایط پر از نگرانی دوره بمباران را با دو روایت عاشقانه در هم آمیخته است. یک معلم مدرسه که گمان می‌کند زندگی زناشویی‌اش به بن‌بست رسیده با قرار گرفتن در معرض خطر بیش از پیش نیاز به همسرش را حس می‌کند و در طرف دیگر، یک پسربچه‌ی دبستانی است که در شب‌نشینی‌هایی که برای فرار از بمب با همسایه‌ها در زیرزمین‌دارند عاشق دختری هم سن و سال خودش می‌شود و زندگی‌اش بهم می‌ریزد. معادی با ظرافت بسیار این دو ماجرای عاشقانه را با فضای ترسناک آن دوره ادغام کرده و از محدودیت‌ها به نفع ساخت موقعیت‌های درخشان استفاده کرده است. پناه‌ گرفتن در پناه‌گاه، چراغ نفتی، نامه‌ عاشقانه، بازی با سایه‌ی دست روی دیوار، درست کردن موشک کاغذی و … همگی عناصری هستند که باعث شده‌اند با عاشقانه‌ای ساده و لطیف روبه‌رو باشیم. «بمب؛ یک عاشقانه» از جشنواره سی‌وششم برنده بهترین فیلمنامه شد و جایزه بهترین طراحی لباس را هم گرفت. همچنین جایزه ویژه هیئت داوران هم به این فیلم تعلق گرفت.

آخرین تولد | نوید محمودی | 1400
در «آخرین تولد» با عاشقانه‌ای در دل جنگ افغانستان مواجهیم. محمودی در این فیلم روی سوژه حمله و تسلط طالبان بر افغانستان و تاثیر آن بر زندگی مردم، به‌خصوص زنان رفته است. شخصیت اصلی فیلم زنی به نام ثریاست که به مردی به نام فهیم دل بسته و از آنجایی که می‌داند خانواده‌اش به خاطر اختلاف شیعه و سنی اجازه ازدواج به آنها نمی‌دهند، مخفیانه عقد کرده‌اند و در کابل زندگی می‌کنند. در طول فیلم مدام با خبرهای تلخ و موقعیت‌های تنش‌زا روبه‌رو می‌شویم و تاثیر این جنگ را در زندگی‌های مختلف می‌بنیم اما عاشقانه زندگی ثریا و فهیم بدون تغییر باقی می‌ماند تا وقتی که پای جنگ و اجبار به میان می‌آید. بخش مهمی از جذابیت فیلم به همین روابط عاشقانه برمی‌گردد و محمودی به‌خوبی توانسته است این ماجراها را بهم گره بزند.
https://mardomefarda.ir/vdceox8w.jh87zi9bbj.html
منبع : فیلم نیوز
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما